loading...
براي سلامتي امام زمان (عج) همه باهم دعاكنيم؟
علی
خودت
علیرضا بازدید : 2 سه شنبه 08 مهر 1393 نظرات (0)
علیرضا بازدید : 2 سه شنبه 08 مهر 1393 نظرات (0)
 

پنل بهین پیام

 

» به 100 هزار کاربر بهین پیام بپيونديد و در قرعه کشی ماهانه تبلت شرکت کنيد!!

 

برخي از امکانات سامانه ارسال اس ام اس بهین پیام :
- بدون هزينه اوليه؛ تنها هزينه پيامک ها را پرداخت مي نمائيد!
- اختصاص شماره رایگان جهت ارسال
- دريافت رايگان پيامک
- ارسال بر اساس پيش شماره تلفن همراه و کد پستي
- ارسال به تفکيک استان، شهر و منطقه
- ارسال به تفکيک سن و جنسيت
- ارسال از طریق دکل مخابراتی
- نظر سنجي پيامکي، مسابقات پيامکي
- خدمات برنامه نويسان
- ارسال دوره ای
- و ده ها امکانات رايگان ديگر

 

علیرضا بازدید : 8 سه شنبه 08 مهر 1393 نظرات (0)

دانلود رایگان اولین مرورگر اینترنتی ایرانی و فارسی تیزبال Tizbal Browser

 

Tizbal%20Browser دانلود رایگان اولین مرورگر اینترنتی ایرانی و فارسی تیزبال Tizbal Browserامروزه با پیشرفت نرم افزار های مرورگر کمتر کسی از مرورگر اصلی ویندوز
Internet Explorer استفاده می کند. زیرا مرورگر های جدید دارای امکانات
بسیار زیادی از قبیل سرعت بالا ، امنیت بیشتر و … هستند که همین عوامل
سبب شده تا استفاده از IE کمتر شود. از همین رو امروز در میهن دانلود مرورگری را برایتان آماده کرده ایم که اولین مرورگر فارسی ساخته شده توسط کشور عزیزمان ایران می باشد. نام این مرورگر فارسی تیزبال
بوده که به تازگی وارد بازار شده و تمام قابلیتهای یک مرورگر را دارا است.
مرورگر اينترنتي تيزبال براي شما کاربر عزيز اين امکان را فراهم مي آورد
که از تمامي قابليت هاي يک مرورگر به طور کاملاً فارسي و بدون هيچ گونه
محدوديتي استفاده نماييد. همچنین این مرورگر قابليت
دريافت و نصب افزونه هاي مختلف را دارا مي باشد که اين امر سبب بهبود
کارايي و گسترش دامنه عملکرد تيزبال و نیز به روز بودن آن شده است. علاوه
بر این شما می توانید برای زیباتر شدن محیط این مرورگر از پوسته های
بسیار زیبای آن استفاده کنید. در بررسی های انجام شده توسط تیم طراحی و
توسعه تیزبال، سرعت بارگذاری صفحات توسط تیزبال همتراز با مرورگرهای
اینترنتی غیرفارسی زبان رایج و در مواردی بالاتر از آنها می باشد که این
امر بر محبوبیت تیزبال در
میان کاربران حرفه ای و غیر حرفه ای اینترنت افزوده است. لذا هر روز شاهد
افزایش انتخاب تیزبال به عنوان مرورگر پیشفرض جهت دسترسی به صفحات
اینترنتی توسط کاربران عزیز هستیم.

برخی از مرایای این مرورگر فارسی:
زبان فارسي مرورگر شامل کليه منوها و تنظيمات.
انعطاف پذیری فوق العاده بالا در کار با صفحات و سربرگ ها.
بيش از 150 آيتم مختلف در بخش تنظيمات مرورگر.
قابليت نمايش گروهي صفحات در حال اجرا.
حرکات عملیاتی ویژه موس جهت مرور آسان تر صفحات وب.
پايانه نمايش و ذخيره عناصر صفحات وب.
دسته بندی موضوعی بخش تنظیمات در 10 عنوان مختلف.

قابلیت تبدیل نوار عنوان به حالت چند وظیفه ای.

تنظیم چندین آدرس به عنوان صفحه خانگی.

قابلیت تنظیم فونت ، سایز و رنگ سربرگ ها.

دو حالت نمایشی ” کلاسیک ” و ” روان ” ویژه سربرگ ها.

تنظیمات پیشرفته جهت استفاده از موتورهای جستجو.

تنظیمات پیشرفته ویژه نمایش صفحات وب.

تنظیمات فوق العاده پیشرفته جهت فیلتر اشیاء تبلیغاتی.

قابلیت کشیدن و رها کردن توسط موس در بخشهای مختلف.

تنظیمات فوق العاده پیشرفته ویژه میانبر صفحات و منوها.
عدم نمایش تبلیغات ناخواسته اینترنتی.

ویژگی منحصر به فرد “دکمه مدیریت مرورگر.
سيستم حفاظتي و امنيتي به هنگام مرور صفحات.
سيستم بهينه سازي حافظه تخصيصي به مرورگر.
قابليت بازيابي صفحات بسته شده به طور غير منتظره.
قابليت اجراي مجدد صفحات به طور خودکار.
قابليت مرور صفحات در وضعيت محرمانه.
نوار ابزار کمکي با قابليت قرارگيري افزونه ها.
و …

برای مشاهده ی سایت منبع مرورگر تیزبال و دریافت پوسته ها و افزونه های آن و همچنین آموزش کامل طریقه ی استفاده از این مرورگر اینجا کلیک کنید.

 

علیرضا بازدید : 1 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلواعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:

(( دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت!!. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم .

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می شدند اما پس از مدتی ، کنجکاو می شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است .

این کنجکاوی ، تقریباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند.رفته رفته که جمعیت زیاد می شد هیجان هم  بالا رفت. همه پیش خود فکر می کردند:این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟به هرحال خوب شد که مرد!!

کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکششان می زد و زبانشان بند می آمد.

آینه ایی درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:

((تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و وموفقیت هایتان اثر گذار باشید.شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید.))

زندگی شما وقتی که رئیستان، دوستانتان،والدینتان،شریک زندگی تان یا محل کارتا تغییر می کند،دستخوش تغییر نمی شود.

زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذاریدو باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسوول زندگی خودتان می باشید.

مهم ترین رابطه ای که در زندگی می توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.

خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیر ممکن و چیزهای از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت های زندگی خودتان را بسازید.

دنیا مثل آینه است

ترحم!

علیرضا بازدید : 1 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (2)
یک پیر مرد کار گر که تقرباً 50 سال داشت در یک گوشه ای از شهر زندگی میکرد. روزگار این مرد بیچاره چندان خوب نبود مرد بیچاره روز میرفت کار میکرد روزانه هر اندازه که کار میکرد شب همان را غذا با خود می آورد حتی بعضی روز ها نمتوانست نفقه خانواده خودش را تأمین کند. شب گرسنه را صبح میکرد. یک روز این پیر مرد تا شام کار میکند. شام هنگام برگشت به خانه سه دانه نان از نانوائی با خود گرفت در وسط راه ناگهان صدای (چرنگ چرنگ) سک را میشنود.  دلش آرام نمی گیرد میرود میبیند که در یک خرابه یک سک با چند تا چوچه خود خوابیده از گرسنگی حال و حرکت در جانش نمانده  بود در همین موقع مرد از نان که برای خانواده خود گرفته بود یک دانه شان را پیش سک انداخت سک با خوردن این نان یک کم حرکت پیدا کرد. مرد نان دومی را نیز به سک داد و بالاخره با یک نان به خانه برگشت وقتیکه زنش پرسید که امروز چرا ؟ چه شده؟ مرد گفت که امروز کار نبود.

بعد از گذشت چند روز این مرد چنان سرمایه دار شد که صاحب چند تا دکان در آن شهر شد مردم از این کار حیرت کرده بودند.

خود مرد همچنان حیران بود که چطور به یک بارگی رحمت خدا بر او نازل گشت؟

بعد از فکر های زیاد در یافت که این همه ثروت نتیجه همان روزی بود که به سک رحم کرده بود.

نتیجه اخلاقی داستان:

تمام مخلوقات خداوند در زیر ترحم های یکدیگر زندگی میکند. اگر ما احساس ترحم در برابر مخلوقات خداوند داشته باشم پس بدون شک خداوند از ما خوشنود و برکات خود را نازل خواهد کرد.


پول

علیرضا بازدید : 0 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
يک سخنران معروف در مجلسي که دوصد نفر در آن حضور داشتند، 20 دالر را از جيبش بيرون آورد و پرسيد: چه کسي مايل است اين پول را داشته باشد؟   دست همه حاضرين بالا رفت.   سخنران گفت: بسيار خوب، من اين پول را به يکي از شما خواهم داد ولي قبل از آن ميخواهم کاري بکنم.   و سپس در برابر نگاه‏هاي متعجب، پول را هر طور که توانست با دست خود مالید تا که پول دیگه خیلی کهنه شده بود و باز پرسيد: چه کسي هنوز مايل است اين پول را داشته باشد؟   و باز دستهاي حاضرين بالا رفت.   اين بار مرد، این پول کهنه شده را به زمين انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روي زمين کشيد. بعد پول را برداشت و پرسيد: خوب، حالا چه کسي حاضر است صاحب اين اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.   سخنران گفت: دوستان، با اين بلاهايي که من سر این پول آوردم، از ارزش این پول چيزي کم نشد و همه شما خواهان آن هستيد.   و ادامه داد: در زندگي واقعي هم همين‏طور است، ما در بسياري موارد با تصميماتي که ميگيريم يا با مشکلاتي که رو به‏ رو ميشويم، خم ميشويم، خاک‏آلود ميشويم و احساس ميکنيم که ديگر ارزش نداريم، ولي اينگونه نيست و صرف‏ نظر از اينکه چه بلايي سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نميدهيم و هنوز هم براي افرادي که دوستمان دارند، آدم با ارزشي هستيم.

[ 2011/7/16 ]
علیرضا بازدید : 0 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
در بيمارستاني، دو بيمار در يک اتاق بستري بودند. يکي از بيماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر يک ساعت روي تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشيند ولي بيمار ديگر مجبور بود هيچ تکاني نخورد و هميشه پشت به هم اتاقيش روي تخت بخوابد. آنها ساعتها با هم صحبت مي‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعتيلاتشان با هم حرف مي‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بيماري که تختش کنار پنجره بود، مي‏نشست و تمام چيزهائي که بيرون از پنجره مي‏ديد، براي هم اتاقيش توصيف مي‏کرد. پنجره، رو به يک پارک بود که درياچه زيبائي داشت. مرغابيها و قوها در درياچه شنا مي‏کردند و کودکان با قايقهاي تفريحيشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بيرون، زيبيايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دور دست ديده مي‏شد. همان‏طور که مرد کنار پنجره اين جزئيات را توصيف مي‏کرد، هم اتاقيش جشمانش را مي‏بست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم مي‏کرد و روحي تازه مي‏گرفت. روزها و هفته‏ها سپري شد. تا اينکه روزي مرد کناز پنجره از دنيا رفت و مستخدمان بيمارستان جسد او را از اتاق بيرون بردند. مرد ديگر که بسيار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار اين کار را با رضايت انجام داد. مرد به آرامي و با درد بسيار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد. بالاخره مي‏توانست آن منظره زيبا را با چشمان خودش ببيند ولي در کمال تعجب، با يک ديوار بلند مواجه شد!   مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقيش هميشه مناظر دل انگيزي را از پشت پنجره براي او توصيف مي‏کرده است. پرستار پاسخ داد: ولي آن مرد کاملا نابينا بود
علیرضا بازدید : 0 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: ...

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
علیرضا بازدید : 0 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

تعداد صفحات : 10

درباره ما
آقا تورو خدا بدون ذکر منبع کپی نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این وبلاگ برای هر کسی که موافق آزادی و کپی رایت هست ، یه گزینه ایده آل هست!! شما می تونید مطالب این وبلاگ را با ذکر منبع به طور رایگان به اشتراک بگذارید. در ضمن شما می توانید با فرستادن نام نرم افزار و در خواست خود کرک، سریال نامبر و یا آموزش نرم افزار خود را در این وبلاگ دریافت کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه قالبی خوشتان می آید
    عکس

    دانلود آهنگ

    آمار سایت
  • کل مطالب : 91
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 1,846